سفارش تبلیغ
صبا ویژن

توفیق الحکیم ( متولد سال 1316/1898 )

یادداشت ثابت - جمعه 94/6/21 12:53 عصر| | نظر

درام نویس از نوع سمبلیسم به روش مترلینگ و لُونُرمان (32)، داستانی درباره ی مصر معاصر، (33) و نیز داستان های کوتاه و مباحثی با روحیه ای بسیار متجدد، درباره ی موضوعات مختلف اجتماعی و حتی مذهبی (34)، و همه ی این ها به زبانی دلنشین، تألیف کرده است. مؤلف هنوز همه ی توان هنری خود را بروز نداده است و به نظر می رسد که عاقبت در صف مهمترین نویسندگان عصر نهضت بنشیند.

المُوَیْلحی ( محمد، متوفی در 1349/1930 )

از مصریانی که در قاهره درس خوانده و از ایتالیا و فرانسه و ترکیه دیدن کرده است. زمانی که به مصر بازگشت، مجله ی « مصباح الشرق » را انتشار داد که بمحض انتشار مقالات مؤلف در آن، شهرت عظیمی یافت. این مقالات بعدها، تحت نام « حدیث عیسی بن هشام » جمع آوری گردید. این اثر، به سبب روح ابداع گر و تازگی و اصالتی که مؤلف توانسته در آن نهد، نخستین اثر ادبی قرن بیستم در زبان عربی به شمار می آید. مؤلف کوشیده است سبک کهنه ی « مقامات » را با نوع جدید رمان غربی درهم آمیزد. کتاب، هجای معنوی اجتماع معاصر مصر است و در خلال آن مؤلف توان خود را در نیک بینی و تحلیل روانشناسی بروز داده است. اما این کتاب هم هنوز یک رمان واقعی نیست. زبانی که وی به کار گرفته، اگرچه اندکی سنگین و گه گاه دارای آرایش های لفظی است، باز قابل درک است و از حشو زائد دور از ذوق و صنایع محض تهی است.

هیکل ( محمدحسنین، متولد سال 1306/1888 )

نیز مصری است و هم اوست که در سال 1914، نخستین رمان عربی را- کتابی که شایستگی این نام را دارد- تحت عنوان « زینب » تألیف کرد. این کتاب، هم از نظر موضوع و اسلوب، و هم از آن جا که بی محابا زبان عامیانه را در یک اثر ادبی راه داده، و هم به سبب توصیفات و تحلیلات روانشناسی، اثری تازه و بدیع است؛ اما تنها پس از چاپ دوم در سال 1929، و پس از آن که به عنوان موضوع یک فیلم سینمائی برگزیده شده اند، اندک موفقیتی کسب کرد.
هیکل تنها یک رمان نویس نیست، بلکه مقالات متعددی در تاریخ و نقد ادبی و فلسفه نیز انتشار داده است. وی روزنامه ی « السیاسة » را که خود تأسیس کرده، اداره می کند و در کنار آن، هفته نامه ای به همین نام نیز منتشر می سازد. این دو نشریه، در آموزش سیاسی و ادبی مصریان نقش عمده ای بازی می کنند. (35) انتخاب او به وزارت فرهنگ عامه ی مصر، موجب امیدواری شدید پیروان تحول سریع در مصر معاصر گردید.

ی- نقد ادبی

مقدار معتنابهی اثر ادبی، با دید انتقادی در دست داریم که نخست به صورت مقاله در جراید انتشار یافته اند و سپس به صورت مجموعه درآمده اند. باید گفت که این نوع ادبی ظریف حساس، بسیار رواج دارد و برخی از قلم به دستان متفرعن، ناخودآگاه می کوشند ثابت کنند که انتقاد واقعی، این قدرها هم که می گویند ساده نیست. با این همه، یک مکتب جدید نقد ادبی به وجود آمده که گاه امپرسیونیست ( اثرگرا ) است، گاه روانشناس، گاه پرحرارت و گاه شوخ چشم و یا طنزآمیز، و با گرایش های گوناگونی که اتخاذ کرده، از محافظه کاری و تعادل گرفته تا انقلابی گری، هراس ادبی و کنجکاوی فکری و ذوق تجددخواهی را میان طبقه ی روشنفکر عرب زبان، زنده نگه می دارد، حال خواه در مصر باشد یا سوریه، خواه عراق باشد یا آمریکا. از جمله ی نویسندگان این زمینه اند: * طه حسین، احمد ضیف، انطون الجُمَیّل، کامل کیلانی، * محمد کردعلی، أنیس المقدسی، شفیق جبری، خلیل مردم، الزیّات، فیلیپ حِتّی، * العقّاد، * المازنی، * زکی مبارک، * بشر فارس، میخائیل نُعَیمه و دیگران ...

محمد کردعلی ( متولد سال 1293/1876 )

اهل دمشق و پیش از هر چیز، مرد تحقیق و ادب است. وی به وزارت فرهنگ عمومی سوریه منصوب شد، مجله ی « المقتبس » را تأسیس کرد و به ریاست فرهنگستان عربی دمشق رسید، و چندین بار به اروپا سفر کرد. کردعلی صاحب استعدادی استوار و برازنده است و با عنایتی تمام بر واقع بینی و بینشی شایسته، بیشتر به کار تاریخ پرداخته است. در نقد ادبی غالباً بر شخصیت های گذشته ناظر است، و او خود از صمیم دل، جنبش « تجدید حیات قدیم » را می طلبد. (36)

طه حسین ( متولد سال 1307/1889 )

مردی مصری و دارای فرهنگی ذووجهین است. با آن که در حدود دو سالگی نابینا شده، توانسته است در الازهر و فرانسه به شایستگی تمام درس بخواند و حرفه ی معلمی و نویسندگی پرباری داشته باشد. طه حسین یکی از دوست داشتنی ترین چهره های مصر جدید و ادبیات معاصر عرب است. چهره ای است کمی اندوه بار و احساس انگیز، اما پرتو انسان دوستی و هوشمندی و جاذبیت و شجاعت از آن ساطع است. شگفت نیست که وی در موارد متعدد، از عدم ادراک و فهم دیگران رنج کشیده باشد و حتی به سبب عقایدی که در مقام استادی یا نقّادی ابراز می داشت، مورد زجر و تعقیب قرار گرفته باشد. روحی است سخت گیر که از ساده دلی هم خالی نیست. اما دستگاه وحشت بار روش ها و تحقیقات علمی معاصر را، با زبردستی و اطمینانی که هنوز در شرق نظیر نیافته به کار می گیرد. طه حسین در برخی از آثارش، به جای نقد علمی، کار را به انتقاد تند و افراطی کشانیده و مشاهدات و ملاحظات خود را به رنگ شکاکیت و حتی ولترمآبانه داده است. با این همه، تألیفات او من حیث المجموع، از تعادل و بصیرت و حتی کمال نشان دارد؛ و علاوه بر این به زبانی نوشته شده اند شفاف و ساده و گاه متأخر از زبان فرانسه که در آن، غالباً لبخندی خیال آلود و حساسیتی عظیم آشکار است. وی، علی رغم برخی شکست ها و دلنگرانی ها، هنوز شجاعانه در راه فرهنگ عربی معاصری که هم طراز فرهنگ اروپا باشد به مبارزه ادامه می دهد و از طریق تعلیم یا آثارش، مردانی را که باید در ایجاد آن سهیم باشند تربیت می کند. (37)

العقّاد ( متولد سال 1307/1889 )

از طریق مادر، کردنژاد است و در مصر علیا تولد یافته است. وی، به غیر از فرهنگ عربی، عمیقً تحت تأثیر فرهنگ آنگلوساکسون قرار دارد، برخلاف طه حسین که فرهنگ خارجی اش، اولاً فرهنگ انسان گرائی یونانی- لاتینی بود و ثانیاً فرهنگ فرانسوی. عقاد نه تنها نقّاد نافذ هنر و ادب است، بلکه یکی از آن شاعران مصری است که می کوشند از سحر قوالب کهن شعر دوری گیرند. (38)

المازنی ( متولد 1308/1890 )

نیز مصری و به شدت تحت تأثیر فرهنگ آنگلوساکسون است ( شکسپیر و بایرون و هاردی و مارک تواین و ژروم کالپکا ژروم نویسندگان محبوب اویند ). وی با طنزی که در زبان عرب نسبتاً تازه است، و با شیطنتی غالباً پرآشوب چندین مقاله در نقد ادبی و هنری انتشار داده است. او ظاهراً بیش از پیش به رمان و داستان کوتاه متمایل است. داستان « ابراهیم الکاتب » ( نشر در سال 1931 ) این نوع ادبی را به سوی ایجاد رمان اصیل مصری می کشاند و نیز ویژگی هائی دارد که آن را از چنگ « عقده ی حقارت » که در اثر قیاس با رمان های غربی پیدا شده، می رهاند. نویسنده در این کار، استادان انگلیسی خود را فرو گذاشته نزد نویسندگان روس، مانند آرتزی باکیف به دنبال نوآوری می گردد. (39)

زکی مبارک ( متولد 1309/1891 )

هم مصری و دارای اسلوبی ظریف و قاطع است، شعر غنائی پرشور و جذابی می سراید و جرأت آن را داشته است که به تحقیقات ادبی مدرن بپردازد، در خلال آن ها عقاید شخصی و مستقل خود را ابراز دارد و بدین سان، در ایجاد برخی تدقیق های جالب سهیم گردد. اما گاهی رفتار مخالفت آمیز یا گستاخانه و اندکی استهزاءآمیز دارد که موجب توهین یا دل آزردگی دیگران می شود و عداوت و سوء تفاهم برمی انگیزد. اگر او صفا و پاکیزگی بیشتری داشت، بی تردید آثارش حسن تأثیر و عمق بیشتری می یافت. (40)

بشر فارس ( متولد سال 1324/1906 ) یکی از محبوب ترین نویسندگان جوان مصری است. تربیت استوار او به خصوص در فرانسه ( زیرا او زمان درازی هم در آلمان اقامت گزیده و بر زبان آلمانی تسلط دارد- موضوعی که هنوز در شرق بسیار نادر است- ) او را به فرهنگ فرانسوی وابسته ساخته است. بشر، خواه در تئاتر باشد و خواه در شعر، بیشتر به سمبولیسم نو متمایل است. داستان های کوتاه و قصه های او بیشتر از مقوله ی روانشناسی است تا توصیف. مقالاتی که در زمینه ی نقد ادبی نگاشته، استوار و متعادل اند و اسلوبش، بسیار آهنگین، جز این که غالباً متصنع و گاه دشوار است. (41)

ک- « آمریکائیان »

جبران خلیل جبران ( متوفی در 1350/1931 )

و امین الریحانی از سرکردگان نسل ادبی جدید به شمار می آیند. جبران لبنانی است و نخست در کشور خود درس خواند، سپس به پاریس رفت و پس از چند ماه آن جا را به قصد بوستن ترک گفت، اما دوباره، به منظور تکمیل تحصیلات در دانشکده ی هنرهای زیبا، به پاریس نزد رُدَن [ مسجمه ساز شهیر ] که به او عنایت داشت بازگردید. عاقبت در نیویورک مسکن گزید و آن جا، یک انجمن ادبی عربی ( الرابطة القلمیة ) و یک مجله ( « السائح » ) تأسیس کرد. این مجله را عبدالمسیح الحدّاد اداره می نمود. جبران می توانست در زبان انگلیسی نیز به سهولت زبان عربی چیز بنویسد. وی که در سن 48 سالگی درگذشته، آثاری نسبتاً فراوان و اثرگرا و خیال انگیز و یا عصیان گر به جای گذاشته است که دارای زبانی دلنشین و بیشتر خطابی است. (42)

امین الریحانی ( متولد 1297/1879 )

نیز لبنانی است، در یازده سالگی به آمریکا رفت و آن جا، بی آن که به مدرسه برود، عربی و انگلیسی را آموخت. در حین خواندن بحثی به زبان انگلیسی درباره ی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از علاقه ی خود نسبت به نویسندگی آگاه شد. چندی به دانشکده ی حقوق رفت. بعد به یک گروه هنری تئاتر پیوست، اما علی رغم ابراز هنرمندی، در آن گروه باقی نماند. هشت سال پس از ورودش به آمریکا، راه نخستین سفر به لبنان را در پیش گرفت. این بازگشت، سرآغاز آمد و شدهای مداومی میان کشور کوچک آسیائی و میهن ثانوی اش گردید. از سال 1904 تا 1910، یعنی مدت شش سال در لبنان گوشه گیری اختیار کرد و طی این مدت، برخی از تألیفاتش را طرح ریزی نمود. معذلک مسکن اصلی او همچنان نیویورک است که در آن، او و جبران خلیل رهبران مکتب « آمریکائی » نهضت عربی به شمار می آیند. ریحانی نیویورک را تنها در زمستان های سخت که دوست دارد در مکزیک بگذراند ترک می گوید. او هم مانند جبران، به هر دو زبان عربی و انگلیسی دست به تألیف می زند، و در دو نوع از انواع ادب که مورد علاقه ی مهاجران آمریکاست، یعنی شعر منثور و مقاله نویسی، استاد است. وی که از جبران اندیشمندتر است، به لقب « فیلسوف الفُرَیکة » ( محل تولد او ) مفتخر گردیده. برخی حتی او را به « فیلسوف سوریه » ملقب کرده اند. این امر نشان می دهد که ادب نوپای عرب، هنوز عنایت مداومی به معانی دقیق القاب ندارد. (43)

میخائیل نُعَیمه ( متولد 1312/1894 )

نیز لبنانی و نمایشگر بارز تأثیر فرهنگ روسی در نهضت جدید عرب است. نخست در مدارس روسی بیروت و ناصره و سپس در دانشگاه پُلوتاوا درس خواند. پس از آن به واشنگتن رفت و در رشته ی حقوق به تحصیل پرداخت. وی، شاعر و درام نویس و منتقدی است که هوشی وقّاد و تند، و اسلوبی سرزنده و چالاک دارد و روحی که شجاعانه به ابداع متمایل است. « مرا ویران گر خوانده اند. بله من ویران گرم، اما برای بازسازی، بلکه من ویران گر همه ی آن چیزهائی هستم که زیبا نیست، که واقعی نیست، خواه جدید باشد و خواه کهنه. » (44) نعیمه که از مبارزات عقیم کهنه و نو روگردان شده، با توجه به نوع فعالیت و لحن آثارش و بخصوص با اهمیتی که به تحلیل های روانی و مسائل اجتماعی می دهد، گوئی عاقبت در کار نوسازی، خواه شعر باشد و خواه داستان کوتاه و خواه نمایش، تأثیر خواهد گذاشت. (45)

ل- ادبیات بانوان

در ترکیه و ایران، زن دیگر آن نابالغ همیشگی نیست که ناچار باشد ... در حاشیه ی زندگی اجتماعی و فکری و مدنی، گوشه نشینی کند (46). اما در کشورهای عربی، جنبش آزادی زن، هنوز در آغاز کار است. مصر در رأس این جنبش نوپا قرار دارد. در دیگر کشورهای عربی، بخصوص در کشورهای شمال آفریقا، از این امر هنوز هیچ خبری نیست. معذلک این جنبش، با آثار یکی از مهره های اصلی که قاسم امین باشد، از سال 1899 آغاز شد ... از این پس، گروهی از زنان مسلمان و غیرمسلمان، در جنبش، و یا در مطبوعات و تشکیلات آموزشی و فعالیت های ادبی عربی شرکت می جویند. ایشان با طلب آزادی و حق آموزش و فعالیت های اجتماعی، موفق شده اند سهم بزرگی از نهضت را به خود اختصاص دهند و احترام و تقدیر همرزمان ذکور را به خود جلب کنند. علاوه بر کسانی که ما پس از این با شرح مختصری ذکر خواهیم کرد، خوب است چند نام دیگر را هم یادآور شویم: وَرْده الیازجی، مَریانا مَرّاش ( 1848-1922 که یک انجمن ادبی در حلب داشت )، عائشه تیمور ( 1840-1902 که مصری و صاحب فرهنگی ظریف بود و به دو زبان عربی و ترکی شعر می سرود )، عفیفه کَرَم ( 1883-1924، روزنامه نگار و رمان نویس در نیویورک )، الکساندرا آورنیو ( 1872-1927، از اهل سوریه و مؤسس یک مجله ی بانوان به زبان عربی تحت عنوان « أنیس الجلیس » و دیگری به زبان فرانسه با نام « لوتوس » )، کسبانی کورانی ( 1870-1898، بازهم از اهل سوریه که در سال 1892، از طرف کشور خود در کنگره ی بین المللی بانوان در شیکاگو شرکت جست. سخنرانی های متعددی به زبان انگلیسی کرده و انتشاراتی به زبان عربی دارد )، اسماء الزهاوی ( در عراق )، زَینب الفوّاز ( متولد 1860 در لبنان، مناظره گری پرجوش و شاعر و رمان نویس )، لبیبه هاشم ( متولد 1882، در دانشگاه مصر علم تعلیم و تربیت تدریس کرد و در سال 1906 مجله ی بانوان « فتاة الشرق » را تأسیس نمود )، سلمی صائغ ( استاد که بیشتر به تعلیم و تربیت توجه داشت )، ماری عجمی ( متولد 1890، شاگرد خواهران ایرلندی دمشق، مدتی بازرس مدارس قبطی اسکندریه بود، سپس نزد فرانسیسکن های دمشق به تدریس پرداخت. وی شاعر و نیز روزنامه نگاری است که در آمریکا هم شهرت یافته است؛ از سال 1910 تا 1925 مجله ی بانوان « العروس » را اداره کرد )، نجمی ابی اللَمَع ( لبنانی الاصل، یک مجله ی بانوان به نام « الفجر » را که خود تأسیس کرده بود اداره کرد، سپس در سال 1925 به کانادا رفت و به تحصیلات خود در جامعه شناسی و روزنامه نگاری ادامه داد و در عین حال مقالات متعددی به عربی و انگلیسی منتشر ساخت )، نظیره زین الدین ( از اصل دروزی و مؤلف دو کتاب پر سر و صدا به نام های « السفور و الحجاب » و « الفتاة و الشیوخ » که در سال های 1929 و 1928 انتشار یافته ).
چند نویسنده ی پیشتاز هم از میان بانوان می شناسیم که از آن جمله اند: فردوس توفیق ( مسلمان مصری ) و محاسن مُتراج ( روزنامه نگار معروف در آمریکا ).

قاسم امین ( متوفی در 1326/1908 )

« پدر » جنبش بانوان در شرق، و از نژاد کرد بود. او نیز مانند عبده از شاگردان جمال الدین افغانی بود. نخست در پاریس درس خواند و بعد به قاهره بازگشت. شهرت او از آن جا برمی خیزد که از سال 1899، مبارزه ی پرشوری را با انتشار کتاب « تحریر المرأة » به نفع بانوان آغاز کرد و کار را با کتاب دیگری به نام « المرأة الجدیدة » که در همان موضوع بود ادامه داد. فرید وجدی بی درنگ به این کتاب اخیر پاسخ گفت و اثری به نام « المرأة المسلمة » تألیف کرد. قاسم امین مجموعه ای نیز از تفکرات اخلاقی و ملاحظات ظریف خود باقی گذاشت که پس از مرگش انتشار یافت و بر عنایت مداوم او بر آزادی زن مسلمان دلالت دارد ( « کلمات فی الاخلاق »، 1913 ).

جُرجی باز ( متولد 1300/1882 )

مردی لبنانی است که همه ی فعالیت های ادبی خود را وقف نسوان کرده است. در سال 1909، مجله ی « الحسناء » را تأسیس کرد که نخستین مجله ی بانوان لبنان و سوریه بود و سه سال دوام داشت. جرجی باز چندین کتاب درباره ی آزادی زنان و مقامی که ایشان باید در زندگی اجتماعی کسب کنند، نوشته است ( = « النسائیات »، « اکلیل جارلرأس المرأة »؛ همچنین تعداد نسبتاً فراوانی مقاله در روزنامه ها و مجله های شرق یا آمریکا انتشار داده است. وی صمیمانه کوشید بانوان جوان صاحب هنر را تشویق کند تا در جهان ادب تجلی کنند، و به همین منظور، اعیاد و جشن هائی نیز تشکیل داد. در اسلوب او خاصیتی است که موجب شده آن را « اسلوب تلگرافی » بخوانند. وی دوست دارد جملات کوتاهی نوشته و بی آن که حرف عطفی آن ها را به هم بپیونداند، به دنبال هم نشاند.

مَلَک حِنْفی نصیف ( متوفی در 1337/1918 )

از مشهورترین مصریان مسلمان در جهان ادب عربی است. وی که از اعضای آموزش بانوان و مبتکر یک نهضت آزادی مبرهن و مستدلّ بانوان بود، با اسلوبی غنائی و گاه گزنده، تعداد کثیری مقاله درباره ی علم تعلیم و تربیت و مسائل اجتماعی با نام مستعار « باحتة البادیه » انتشار داد. این مقالات، از سال 1910 در مجموعه ای با نام « النسائیات » در چندین مجلد گردآوری شد. او خود در 32 سالگی وفات یافت.

هُدی شعراوی ( متولد سال 1300/1882 )

از مادران مسلمان مصری است که با ذوقی سلیم و همتی فراوان جنبش بانوان را در مصر اداره می کند. وی « اتحادیه ی بانوان مصری » و نیز مجله ی « زن مصری » را که به دو زبان عربی و فرانسه انتشار می یابد، تأسیس کرده است.

مَیّ زیاده ( بیشر به نام الآنسه میّ شهرت دارد )

در سال 1313/1895 از پدری لبنانی در شهر ناصره تولد یافت. سپس در قاهره مسکن گزید و به مطالعه ی ادبیات معاصر بیگانه پرداخت ( وی با زبان های فرانسه، انگلیسی، ایتالیائی، آلمانی، اسپانیائی و یونانی جدید آشناست ). از شانزده سالگی، با مجلات متعددی همکاری داشت. آثاری که تاکنون در ادب به وجود آورده، خود مجموعه ی نسبتاً عظیمی است. از آن جمله است؛ مجموعه ی اشعار فرانسوی او، یا « گلهای رؤیا » Fleurs de rêve که به نام مستعار ایزیس کوپیا امضا کرده، تعدادی داستان که از رمان های اروپائی اقتباس نموده،‌ (47) مقالاتی شخصی و اشعاری به نثر، (48) می زیاده زندگی نامه ی ملک حنفی ناصیف را که با وی دوستی داشت، با عنوان « باحتة البادیة » و نیز بحثی درباره ی وردة الیازجی نوشته است. نمی توان این نویسنده را متفکری ژرف اندیش به شمار آورد، حتی روشش در نگارش به عربی هم چندان مطمئن نیست ( اسلوب او غالباً تحت تأثیر زبان هائی که می داند قرار گرفته ). اما گوناگونی آثار او، و نیز نوعی خیال انگیزی دل نشین و گاه متصنع که در نوشته های او نهفته، خواننده ی عرب را مسحور می سازد. این آثار، در ضمن بر هوش سرشار، و ظرافت بسیار به هنگام تحلیل، و تخیل خلاق، و حساسیت شدید و عظیم او دلالت دارد. (49)

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ک به مقدمه ی میشل و عبدالرزاق بر ترجمه ی فرانسوی « رسالة التوحید » محمد عبده، پاریس، 1925.
2. ر. ک به تَرّازی: « تاریخ الصحافة العربیة »، بیروت، 1913؛ قصطاکی الحلبی: « تاریخ تقویم الصحف المصریة »، اسکندریه، 1928: الحسنی: « تاریخ الصحافة العراقیة »، نجف، 1935.
3. کلمه ای ترکی است که اصلاً Yeghen تلفظ می شود.
4. مهاجران آمریکا هم نشریاتی فراوان و گونه گون دارند؛ از آن جمله است: « نیویورک » و « بوینس آیرس ».
5. ابوشادی شاعر مصری در سال 1932 مجله ی « آپولو » را در قاهره تأسیس کرد و می خواست آن را به صورت ارگان مدرن ترین شاعران و نویسندگان شرق عربی درآورد.
6. ر. ک به فهرست بسیار دقیقی که هانری پِرِس در نشریه ی زیر داده است:
Annales de I"Institut d"Etudes Orientales d"Alger, 1937, pp. 266-337.
7- مقایسه شود با ذکر مختصری که درباره ی ترجمه ی « ایلیاد » در ص 279 از کتاب حاضر خواهد آمد. از طرف دیگر، حافظ ابراهیم و خلیل مطران، کتاب « خلاصه ی اقتصاد سیاسی » اثر پل لوروا- بولیو Paul Leroy- Beaulieu را به صورت یک سلسله جزوه، ترجمه و نشر کرده اند.
8. Cf. J. Lecerf, La Littérature arabe moderne et l"enseignement de la langue en Syrie, in Revue Africaine. 1931. nos 346-47, pp. 18 ss.
9. مثلاً میخائیل، فعل « تَحَمَّم » ( = استحمام کردن، شنا کردن ) را ( که جبران در شعری که به زبان عامیانه نزدیک است به کار برده ) بر باب « استحمّ » که ساختی کهن دارد ترجیح می داد.
10. پدر روحانی Anastase de St- Elie= انستاس ماری الکرملی، از آباء روحانی فرقه ی کَرْم بود. این فرقه در قرن 12 میلادی از متکدیان نصرانی سوریه به وجود آمد. کرم، مأخوذ است از نام کوهستان کرمل ( مترجم ). انستاس، ملیّت عراق را پذیرفته بود.
11. آثار عمده ی او عبارت اند از: « تاریخ ادب العرب »، 1912؛ « اعجازالقرآن ... »، 1914؛ « تحت رایة القرآن »، 1926 که عبارت است رد نظریه های طه حسین درباره ی شعر جاهلی؛ « السّفود »؛ « وحی القلم »؛ و یک دیوان شعر در چندین مجلد.
12. مقایسه شود با ترجمه ی « رسالة التوحید » توسط ب. میشل و عبدالرزاق.
13. وی در 14 ژانویه ی سال 1941 وفات یافت ( ر. ک به Bulletin des Etudes Arabes، الجزیره، ژانویه ی 1941 ).
مجدداً یادآور شویم که تقریباً همه ی کسانی که در زمان تألیف این کتاب حیات داشته اند، اینک درگذشته اند. مترجم.
14. حتی برخی جوانان غیرمسلمان، مانند الیاس قنصل شاعر به او گرویده اند. وی که میهن پرستی پرشور گردیده، در شهر بوئنس آیرس، از رفتار شکیب ارسلان که به نحو شجاعانه ای « عرب گرا » ست تمجید می کند او را « شیر لوزان » می خواند. ارسلان، به میل خود، در ژنو و یا لوزان اقامت گزیده است.
15. « آخرین فرد خاندان بنوسراج » از شاتوبریان؛ « آناتول فرانس با دم پائی » از بروسون.
16. « تاریخ غزوة العرب فی فرنسا » ...؛ « شوقی »؛ تعدادی مباحث استطردادی آموزنده که همراه است با ترجمه ی عربی « جهان تازه ی اسلام » تألیف L. Stoddard این ترجمه، توسط نُوَیهد، تحت عنوان « حاضر العالم الاسلامی » انجام یافته؛ قاهره، 1933، 3 ج.
17. مثلاً محمد بدر، در کتاب « تاریخ فلسفه » که به زبان انگلیسی تألیف شده و توسط حسن حسین به عربی برگشته است؛ و یا محمد لطفی جمعه در کتاب « تاریخ فلسفة الاسلام »، قاهره، 1927.
18. حتی طه حسین هم اسیر این وسوسه شده است. ر. ک به « مستقبل الثقافة »، جاهای پراکنده ی کتاب.
19. آثار عمده ی او: « جنایات و مکافات » داستایوسکی؛ « مقدمة السبرمان »؛ « نظریة النظور »؛ « الیوم و الغد »؛ « العقل الباطن » ( = وجدان مغفوله ) ...
20. « تاریخ الفکر العربی »؛ « معضلات المدینة الحدیثة ».
21. این جنبش، بخصوص پس از پیروزی ژاپن ( یعنی شرق ) بر روسیه ( یعنی غرب ) گسترش یافت. موفقیت ژاپنی ها و سرعتی که ضمن حفظ شخصیت خود، در رسیدن به سطح فنی و نظامی اروپا نشان داده اند، یکی از موضوعات ادبی گردیده است. حافظ ابراهیم در قطعه شعر « غادة الیابان » و نیز طه حسین در « مستقبل الثقافة » ص 40 به این موضوع پرداخته اند.
22. آثار عمده ی او عبارت اند از: چاپ مجدد متون کهن از توحیدی، ابوتمام، جاحظ و غیره؛ « قاموس الجغرافیة »؛ « السفرالی المؤتمر »؛ « کتاب الحضارة الاسلامیة » ...
23. شعر در این روزگار بسیار پرحاصل است. بیشتر نویسندگان، شاعر هم هستند، آنهم از بهترین شاعران. مانند: عقّاد، المازنی، زکی مبارک، بشر فارس، میخائیل نعیمه، شفیق جبری، خلیل مردم و دیگران. خوب است از چند تن شاعر مشهور دیگر هم نام ببریم: در عراق: الاخرس، الفاروقی، الالوسی، الطباطبائی، و از نوگرایان: الکاظمی، البشیر، الهشامی. در فلسطین: البتْجالی. در سوریه- لبنان: خانواده ی یازجی، نِقولا الترک، بطرس کرامه، فرنسیس مرّاش، اسکندرالمعلوف، احمد عبید، محمد البِزم، محمدالشُرَیکی، محمد الاحمد ( معروف به بدوی الجبل )، بشارة الخوری، طانیوس عبدالعظیم دَمّوس، الزرکلی، الیاس الفیّاد، احمد تقی الدین ( دروزی )، عدیل الغضبان ( از شاعران جوان ). در مصر: محمد جلال ( متوفی در 1898 )، حِفْنی نَصیف ( متوفی در 1919 )، الصیرفی، الرفاعی ( متوفی در 1937 )، احمد ابوشادی ( متولد 1892، پزشک متخصص باکتری شناسی و شاعر پرشور )، عبدالرحمن شکری، احمد نسیم، احمد مُحرِم، احمد رامی، محمود عماد، محمد توفیق علی. در آمریکا: فوزی المعلوف ( متوفی در 1930 در ریودوژانیرو. وی سراینده ی شعر بسیار معروف « علی بساط الریح » است که به زبان های اسپانیائی و پرتغالی نیز ترجمه شده ). شفیق المعلوف ( برادر فوزی )، نعمة الحاج، الیاس فرحات، ایلیا ابوماضی، رشیدالخوری، رشید ایوب، الیاس قنصل ...
24. « الشوقیات ».
25. « مصرع کلیوباترا »؛ « مجنون لیلی »؛ « قمبیز »؛ « علی بک الکبیر »؛ « امیرة الاندلس »؛ « عنتره ».
26. « أسواق الذهب ». وی تاریخ اسلام را تحت عنوان « دول العرب » به شعر درآورده است.
27. عمده ترین آثار او: « الفجر الصادق »؛ « الکلم المنظوم »؛ « رباعیات »؛ « اللباب »؛ « دیوان »، « کتاب الجذبیة و تعطیلها »؛ « المجمل ممّا أری »؛ « الخیل و سباقها » ...
28. زمانی با جایگزین کردن زبان فصیح عربی توسط زبان رائج، نظر مساعد داشت.
29. اسم هائی که با علامت ستاره مشخص شده اند، در ادامه مقاله مورد بحث قرار گرفته اند.
30. مجموعه ی کامل آثار او در سه جلد به نام های « ومیض الروح »؛ و « حیاتنا التمثیلیة » و « المسرح المصری » انتشار یافته است.
31. آثار او متعدداند. معروف ترین آن ها عبارت است از: « الشیخ جمعه »؛ « الشیخ سیدالعبیط »، مجموعه ای از نوول ها و افسانه های محمود تیمور، در زبان فرانسه، به عنوان زیر معروف است:
" Les Amours de Sami ... " Paris, 1938.
32. « اهل الکهف »؛ « شهرزاد »؛ « مسر حیات ».
33. « عودة الروح » ( به زبان فرانسه با عنوان L"Ame retrouvee ترجمه شده است ).
34. « محمد »؛ « اهل الفن »؛ « یومیات نائب »؛ « عهدالشیطان »؛ « تحت شمس الفکر » ( این عنوان اخیر، برنانوس را به خاطر می آورد ).
35. آثار عمده ی او: « فی اوقات الفراغ »؛ « تراجم مصریه و غریبة »؛ « ثورة الادب »؛ « ولدی »؛ « حیاة محمد »؛ « فی منازل الوحی ».
36. آثار عمده ی او: « رسائل البلغاء » ( مجموعه ای از متون کهن )، 1913؛ « غرائب الغرب »، 1923؛ « القدیم و الجدید »؛ 1925 « خطط الشام » ( شش جلد، 1921- 1928 )؛ « الاسلام و الحضارة العربیة » ( دو جلد، 1934-1936 ).
37. آثار عمده ی او: رساله ی دکتری به زبان فرانسه « فلسفه ی ابن خلدون »، پاریس، 1917، که توسط محمد عبدالله عنان به عربی ترجمه شده ( قاهره، 1925 )؛ « فی الشعر الجاهلی »، 1926، که طوفانی به پا کرد و نکات تند آن، در « فی الادب الجاهلی » ( سال بعد ) زدوده شده؛ « حدیث الاربعاء »، 1925-1926، که « گفتگوهای دوشنبه » اثر سنت بوو را به خاطر می آورد؛ « حافظ شوقی »، 1933؛ « مع المتنبی »، 1936؛ « علی هامش السیرة »، 2 جلد، 1933 و 1938؛ « الادیب »؛ « من بعید »؛ « فی الصیف »؛ « مستقبل الثقافة فی مصر »، 1938؛ زندگینامه ی خود او « الایام » که اثری است عمیقاً انسانی و در سال 1926 انتشار یافته، دیگر به ادبیات جهانی تعلق دارد و به زبان های فرانسه و انگلیسی و روسی و عبری و ... ترجمه شده است.
38. آثار عمده ی او: « دیوان »؛ « الفصول »؛ 1922؛ « مطالعات فی الکتب و الحیاة »؛ « مراجعة فی الآداب و الفنون »، 1926؛ « ساعات بین الکتب »، 1925؛ « ابن الرومی »، 1931؛ « شعراء مصر » ...
39. آثار عمد ی او: « الشعر و غایته ... »، 1915؛ « الدیوان »، 1921 ( با همکاری عقاد )؛ « حصاد الهشیم »، 1925؛ « قبض الریح »، 1927؛ « صندوق الدنیا »، 1929؛ « ابراهیم الکاتب »، 1931؛ « فی الطریق »، 1937 ...
40. آثار عمده ی او: « حب ابن ابی ربیعه »، 1919؛ « البدائع »، 1923؛ « مدامع العشّاق »، 1924؛ « الأخلاق عندالغزالی »، 1924؛ « الموازنة بین الشعراء »، 1926؛ « ذکریات باریس »، 1931؛ « النثر الفنی فی القرآن الرابع »، 1934 ( که بسط رساله ی دکتری او به فرانسه، چاپ پاریس، 1931، به زبان عربی است )؛ « وحی بغداد »، 1938؛ « التصوف الاسلامی »، 1938.
41. آثار عمده ی او: « قطعة لحم »، 1934 ( داستان با دید روانشناسی )؛ « مفرق الطریق »، 1938.
42. آثار عمده ی او: « عرائس المروج »؛ « الارواح المتمرّدة »؛ « الأجنحة المتکسّرة ».
43. آثار عربی او: « خارج الحریم »؛ « زنبق الغور »؛ « الریحانیات »؛ « ملوک العرب ». الریحانی در 13 سپتامبر 1940 وفات یافت.
44. « زادالمعاد »، قاهره، 1936، ص 45.
45. آثار عمده ی او: « الآباء والبنون »، 1917؛ « الغربال »، 1923؛ « المراحل »؛ « زادالمعاد »؛ « جبران خلیل جبران »؛ « کان ما کان »، 1937.
46. باز اشاره کنیم که این اطلاعات به سال 1943 مربوط است. اما در مورد ایران، نقشی که زنان در انقلاب به عهده داشتند، خود به تنهائی این واقعیت را به ثبوت رسانید.
47. « رجوع الموجة » ( اقتباس از برادا، فرانسوی )؛ « الحب فی العذاب » ( اقتباس از کونان دُوْیل، انگلیسی )؛ « ابتسامات و دموع » ( اقتباس از مولر، آلمانی ).
48. از آن جمله است: « غایة الحیاة »؛ « کلمات و اشارات »؛ « المساوات »؛ « ظلمات و اشعة »؛ « الصحائف »؛ « بین الجزر و المدّ ».
49. « بولتن مطالعات عربی » ( الجزیره، ژانویه- فوریه 1942 ) وفات می زیاده را اعلام داشته است.

منبع مقاله : 
عبدالجلیل، ج. م.؛ (1393)، تاریخ ادبیات عرب، مترجم: آذرتاش آذرنوش، تهران: مؤسسه‌ی انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم


پیوند‌ها

Online User